89/3/4
9:28 ص
انگار آقای لاریجانی بعد از جریان رسوایی واهی بودن تهمت گم شدن 1 میلیاردی و تهمت دروغگویی در مورد تورم نقطه ای و سالانه و تهمت ذلت پذیری در سیاست خارجی، تهمت مصلحت نیاندیشی در مناسبات خارجی، تهمت تخلفهای عدیده ی بودجه ای، تهمت سفرهای استانی و سهام عدالت برای نیات انتخاباتی، تهمت درمورد بگیروببندهای خیابانی، تهمت بی سوادی به وزرا، تهمت در مورد دروغ بودن نرخ بیکاری، تهمت انزوا در جامعه جهانی، تهمت دروغگو بودن رییس جمهور، تهمت در مورد گذاشتن صندلی و بشقاب خالی برای آقا امام زمان (عج) و... تهمت دیگری که هنوز قابل چسباندن باشد پیدا نکردند و دوباره به همان اتهام اقتصاد گداپروری دست یازیده اند (رجوع شود بهhttp://khabaronline.ir/news-63917.aspx).
تو گویی که برنامه پارسال دوباره تکرار می شود؛ همان برنامه که رهبر معظم دولت را دلگرم و مردم را امیدوار می کردند و این آقایان دولت را دلسرد و مردم را نا امید؛ همان برنامه که رهبر معظم انقلاب، دولت را پرکار و انقلابی معرفی می کرد و آقایان دولت را بی مسئولیت و قانون شکن، همان برنامه که می دیدی و می شنیدی استکبار از عزت ایران به تنگ آمده و آقایان از ذلت ایران داد سخن سرمی دادند.
آخر این چه دنیایی است که اینچنین چشیده و نچشیده را حریص خود نموده است؟ چه شده است که آنان که تا زانو در سنگرهای خاکی در خون قدم برمیداشتند، اکنون با آنان که از تشیع جنازه شهدای گمنام دلچرکین می شوند، هم کلام و هم سخن می گردند.
چه شده است همانی که در اوج چانه زنی های سیاسی در جریان هسته ای واداد و استعفا، حال دم از لزوم نظارت برای پیشگیری از وادادگی دولت می زند. چگونه است کسانی که خود قانون هدفمند کردن یارانه ها را سالهای سال تصویب می کردند و بر انجام نشدنش به جای نظارت، نظاره داشتند، اکنون دولت قانونمند را به گداپروری محکوم می کنند. آیا شایسته نبود اگر واقعا انتقاد یا پیشنهادی داشتند، آن را به طرح و سپس قانون تبدیل می کردند، که البته خیلی بعید می دانم کسی کیس باشد و دوباره گول این غرغرهای سیاسی آقایان را بخورد. مگر می شود کسی صندلی ریاست قانون گذاری را داشته باشد، نهاد نظارتی دیوان محاسبات هم بله قربانگو و رییس مرکز پژوهشهای مجلس هم رفیقش باشد، وقت فتنه گوشه چشمی به فتنه گران داشته باشد و مقدمات فتنه را با همین تهمتهای واهی فراهم کرده باشد و در سالگرد فتنه، برایش تقسیم کار نکرده باشند؟!
خدا می داند که چقدر دلم از این آقای علی لاریجانی پر است، از آن جنگ زرگریش برای زیر سئوال بردن سیاستهای هسته ای احمدی نژاد و استعفای مصلحتیش برای نامزدی مجلس، از آن حمایت از وزارت کشوری کردان و بعد آنطور رفیق قدیمی را بی رحمانه تبدیل به طعمه سیاسی کردن، از آن موضع گیری نابجایی که بجای فتنه ستیزی، کهریزک را تمام فتنه می دید، از آن همبازی شدن در جریان تقلب، از اصرار بر ریاست هم زمان مجلس و فراکسیون اصولگرایان مجلس برای تضعیف جبهه اصولگرایان و اینک نیز به دنبال معرفی کردن دولت به عنوان دولت گداپرور و مردم به عنوان صدقه بگیر هستند، انگار عینا همان شعارهای سران فتنه در انتخابات دوباره در حال تکرار است.
نمی دانم این آقای لاریجانی تا کجا خود را مدیون بعضی ها می داند، نمی دانم ایشان تا کی می خواهد آبرو و سابقه ی خودش، دوستان و اقوامش را در راه فتنه خرج کند، تا کی این گروه یکی به میخ و یکی به نعل زن را سازماندهی کند، تا کی توکلی و باهنر و علی مطهری و نادران و ... را، به قول مربی ها کوچ کند.
خودمانیم ما که از اول می دانستیم ایشان با سران فتنه هم فدراسیون است و از یک رییس فدراسیون خط می گیرد، ما که می دانستیم ایشان هم با به هم خوردن قاعده بازی مشکل داشته و دارد. ما که می دانستیم ترس در دلشان خانه کرده است، ترس از موفقیت های گسترده دولت در حوزه های سیاست خارجی و داخلی و اقتصادی و ... ترس از دست دادن انتخابات بعدی نیز در دل ایشان و آن سایر مدعیان اصولگرایی که می خواهند راه عرش را از فرش بیابند.
جالب اینجاست که کسی در قم نماینده مجلس شود و مدام با رساندن اخبار گزینش شده به مراجع بخواهد ایشان را به خود نزدیک کند! ولی خود به مراجع نزدیک نشده باشد و چیزی از ولایت پذیری و بصیرت را از آنان یادنگرفته باشد! چون اگر چنین بود، می دانست که کی صحبت کند و کی سکوت، کجا انتقاد کند و کجا توصیه، کجا به فکر مصلحت باشد و کجا به یاد وحدت و اینکه عدالت را از هر دو مهمتر بداند.
خلاصه این سوال که چه شده است که همان مرکز پژوهشها و دیوان محاسبات که در اوج فعالیت خزنده جریان فتنه، هر روز افشاگری ساختگی و تهمت گونه داشتند، الان سکوت اختیار کرده اند، چه شده که اتهام گم شدن یک میلیارد را در بوق کردند و جریان پیداشدن را در سوت هم نکردند؟ و حال دوباره چه شده است که دوباره در همان زمانی که سران فتنه برایش برنامه ریزی کرده اند، همان شعار گداپروری را بر علیه دولت زنده می کند؟ یک روز دوستانش در بوق و سرنا می کنند که دولت می خواهد پدر مردم را با افزایش چند برابری قیمت ها طبق لیست پیش بینی شده خودشان در آورد و به همین دلیل در راهش آنقدر سنگ اندازی می کنند که لوایحش به طرح تبدیل شوند و امروز خودش می گوید که دولت آنقدر فقرا را تحویل می گیرد که تو گویی گداپروری را در پیش گرفته است؟ و اینگونه احساس خطر را به جامعه منتقل کردن، چقدر شبیه حرفهای آقای موسوی بود که مدام از همه چیز احساس خطر می کرد، همین آقای لاریجانی 3-4 سال هر جا که رهبر گفت بیشتر حمایت کنید گفتند حمایت ما در نظارت و سختگیری بیشترست و یک هفته، کوتاهی خاطی دیگر را در اطاعت از ولایت، چماق ولایت ستیزی بر سر دولت کردند. نمی دانم چرا این جملات را نوشتم، شاید برای سبک شدن؛ ولی میدانم که دلم خیلی از این آقای لاریجانی پراست، خیلی!